Click the play button to hear this essay.
.برای شنیدن این مقاله بروی فایل صوتی کلیک کنید
این روزها بر رخسار کابل زیبا شب می پاشند. تاریکی این شب رنگ خود را از دل هر شهروند پایتخت می گیرد.امید به فردا و زیستن درچشمان باشنده گان کابل گم شده است، به نظر می رسید حکومت جدید بتواند آرمان های مردم که همانا آرزوی صلح و آرامش بود را برآورده سازد. اما تا هنوز آرزوی صلح در دل مردم مانند یک خیال باقی مانده است
نباید نا امید بود زیرا سوی دیگر این تاریکی شب، صبح روشن و امید بخش است. آفتاب بلند قامت از پشت کوهای هندوکش سر بیرون خواهد آورد و لحظه موعد موفقیت افغانستان فرا خواهد رسید. من روشنایی یک افغانستان آباد را در چشمان هرشهروند این دیار می نگرم. این واضح است که گام های نخست مهمترین گام ها هستند برای آغاز شکست و نابودی، اما دشمنان آگاه باشند که مردمان این سرزمین با دسیسه های پلید آنها آشنااند. کسانی که نه تنها بر زخم های این ملت مرحم نگذاشتند، بلکه قلب هر مادر، پدر، خواهر و
برادر این دیار را جریحه دار ساختند
تاریخ گواه است که مرد و زن سرزمین ما با ایمان، اتحاد واتفاق شان توانسته اند کشوری را که آفتاب در سرزمین شان طلوع نمی کرد را ازافغانستان دور برانند
دستان پلیدی قلب و روح کشورم را به زخم های ناسور مبدل کرده است. سراسر خاک سرزمین ام این درد را به یاد خواهد داشت. پس بیا تا من و تو ما شویم و وطن عزیز مان را آباد سازیم
برادروخواهرخوبم! من و تو که برخاک این دیار گام می گذاریم، از آب و هوایش نفس تازه می کنیم پس برماست تا کشورمان را خود ما بسازیم
فرخ
Farrukh – “We Should Build Our Afghanistan.” Photo by Kanishka Afshari.
فرخ جان مقاله تانرا خواندم شما بسیار زیبا نوشتید و این کار تان در خور تحسین و تقدیر است
من باور دارم که ادامه این کارتان ذهن تانرا به دریچه های روشنایی و درک عمیق از زندگی دلخواه برای خود و همنوعان تان را درقبال خواهد داشت.
به امید موفقیت های مزید در زندگی اکادمیک تان
محمود اضطرابی